فاطمه شعبانی: «ایمان صفا» بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون متولد ۳۰ آذر سال ۱۳۶۲ در تهران و فارغ التحصیل رشته هنر و معماری از دانشگاه آزاد تهران مرکز است. بازیگر جوانی که فعالیتهای هنری اش را با تئاترهای دانشجویی شروع کرد و با نقش «حسین لطیفی» درسریال «عملیات ۱۲۵» خوش درخشید و این درخشیدن منجر به این شد که در هر سه فصل این سریال حضور جدی داشته باشد و مخاطبان هم با او همراه شوند. وی علاوه بر چند سریال و تله فیلم و فیلم سینمایی فعالیت جدی در تئاتر کمدی دارد. «ایمان صفا» امسال در جشنواره فجر با فیلم سینمایی «شنای پروانه» به کارگردانی «محمد کارت» و تهیهکنندگی «رسول صدرعاملی» حضور داشت که بازی تحسین برانگیزش در این فیلم مورد تشویق تماشاچیها قرار گرفت. به این بهانه با این بازیگر گفت و گو کردیم.
شما در جشنواره فیلم فجر امسال با فیلم شنای پروانه حضور داشتید کمی درباره نقشتان بگویید؟ در کل فیلم چطور بود؟
فیلم شنای پروانه یک فیلم ملتهب اجتماعی است و خوشبختانه در جشنواره فیلم فجر هم از سوی مخاطبین استقبال خوبی شد و رکورد سانس فوق العاده را در جشنواره شکاند. طوریکه در روز پنجم جشنواره به ۸ سانس فوق العاده رسید و از روز اول هم در سانسهای فوق العاده رکورد دار بود. شنای پروانه فیلمی است که علاوه بر استقبال مخاطبان مورد تایید داوران و منتقدین هم قرار گرفت. فضای فیلم در جنوب شهر می گذرد و به معضلاتی که در جنوب شهر داریم میپردازد. محمدکارت با آشنایی که با این بافت و محیط و مردم آن دارد توانسته است یک فیلم ملتهب اجتماعی را بسازد که در هرلحظه اش تماشاچی غافلگیر میشود. نقش من کارکتری است که برخلاف چیزی که تا الان از من میشناختند و دیده بودند، یک کاراکتر بسیار جدی و متفاوتتر از آن چیزی است که تا به حال بازی کرده ام. هرچند که در طول فیلم چند اتفاق باعث میشود که ۳-۴ جا خنده به لب تماشاچی بیاید. اما در کل فیلم شنای پروانه یک فیلم جدی است و من یک جاهایی توانستم لبخند را به لب مردم بیاورم، اما در اکثر اوقات آن جدیتم دراین فیلم- باعث شده است که کاراکتری متفاوت نسبت به گذشته بازی کنم.
فیلم شنای پروانه در بخش نگاه نو در جشنواره شرکت کرده بود، اینکه این فیلم اولین ساخته یک فیلمساز بود شما را برای بازی در این فیلم دچار تردید نکرد؟
فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی از فیلمهای حاضر در دو بخش «نگاه نو» و «سودای سیمرغ» سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر بود. محمد کارت یک سبقهای برای خودش دارد که همیشه کارهایش مورد تمجید داوران قرار میگیرد و مستندهای بسیارخوبی از خون مردگی تا بختک ساخته است. در کل همه مستندهایش مستندهای آبرومندی بوده اند پارسال هم یک فیلم کوتاه به نام بچه خور داشت که در جشنواره سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم کوتاه را گرفت، یعنی ایشان برای من نام آشنا بود و ایشان را از قبل میشناختم و با افتخار بازی در این فیلم را پذیرفتم.
در گفت و گویی که پیشتر با محسن سرافراز مجری برنامه « مدیا » داشتید ، در مورد لباستان گفته بودید گونی بپوشیم، کمی درباره نوع لباستان توضیح میدهید؟
پارچه اورکت و شلوار من خود گونی بود که بافتش برای پارچه لباسی تهیه شده است؟! جنس گونی است و طراح لباسم دوست داشته به این شکل لباسم خاص باشد؟!
پس منظور خاصی از پوشیدن آن لباس نداشتید که مثلا تبلیغ کنید پارچه ایرانی یا لباس برند ایرانی بپوشیم؟
تفکر طراح لباسم این بود، تفکر ما این بود شما برای اینکه لباس خاص بپوشید نیازی نیست که یک حیوان خاص را بکشید شما میتوانید از پارچههای خاص گونی که در صنعت پوشاک یک پارچه خاص به حساب میآید، استفاده کنید،همانطور که پالتو پوست روباه خاص است این نوع پارچه هم خاص است. شما نیازی نیست یک حیوان را بکشید تا یک لباس خاص تهیه کنید بلکه نگاه مان را به خاص بودن تغییر بدهیم.
نظرتان در مورد موهای تراشیده خانم پانته آ بهرام و جسارتشان دراین فیلم چیست؟
خانم پانته آبهرام اگر من در موردش نظر ندهم خیلی بهتر است، اما خانم« بهرام » کسی است که دیگر به حدی از بازیگری رسیده که اعتماد به نفسش فوق العاده است و این آدم خودش را آنقدر در قالب کاراکتر و آن نقش فرو برده که حتی راضی شده است موهایش را بتراشد. برای بهتر دیده شدن نقش و اینکه زمانی نقش نیاز دارد که شما چنین گریمی داشته باشید، اما کمتر خانمی این کار را انجام میدهد و این از اعتماد به نفس بالای خانم بهرام نشات گرفته که به نظرم کاملا درست است.
سوال آخر: ما در روز و روزگاری زندگی میکنیم که مدام به ما القا میشود که آدمهای بدبختی هستیم و حس بدبخت بودن خیلی بد است، چطوری این حس بدبختی را کمتر کنیم؟
متاسفانه مدتی است که ما فقط به فکر خودمان هستیم. یک ضرب المثل ژاپنی میگوید: اگر میخواهی یک پله بالاتر بروی نفر جلویی ات را هول بده بالاتر برود و تو جای او را بگیری، اما ما برعکس هستیم؟! اگر خواسته باشیم خودمان را بالا بکشیم حتی اگر نیاز نباشد سعی میکنیم نفر جلویی مان را پایین بکشیم یا از پله پرت کنیم تا جایش را بگیریم. به مردمی که در خیابان راه میروند دقت کنید چند نفر در پیاده رو به شما لبخند میزنند؟ عادت نکردیم انرژی مثبت و حال خوبمان را به دیگران منتقل کنیم. اغلب اوقات فقط ادا در میآوریم. همینکه یک سیل یا زلزله میآید سلبریتیها میدوند و میروند به اصطلاح کمک! اما از تو چه کمکی برمی آید؟ تو به عنوان یک بازیگرمی روی چکار کنی؟ اگر واقعا میخواهی کمک کنی واقعا کمک کن! اگر رفتی کمک کنی پس چرا همه اش گوشی دستت است و داری سلفی میگیری و ویدیو میگیری؟ چون داریم ادا در میآوریم اگر قرار است کمک کنیم برای خودمان است نه دیگران! برای خودمان که جار بزنیم من به فلانی کمک کردم و خودمان را آدم خوبه نشان بدهیم هیچ وقت سعی نداریم به همدیگر کمک کنیم.